طی سالهای اخیر، محدودیتهای انرژی در فصل گرم سال به امری تکراری تبدیل شده بود؛ اما تفاوت امسال، در زمان شروع این محدودیتها و شدت آنهاست. برخی گزارشها از کاهش 30 تا 50 درصدی مصرف مجاز برق برای شرکتهای فولادی حکایت دارد. در برخی مناطق، این رقم حتی به 80 درصد نیز رسیده است. دبیر انجمن تولیدکنندگان فولاد ایران این وضعیت را "بیسابقه" توصیف کرده و نسبت به تبعات سنگین آن هشدار داده است.
اما چرا این اتفاق رخ داده و چه پیامدهایی برای اقتصاد کشور بهویژه در حوزه اشتغال، صادرات و امنیت اقتصادی خواهد داشت؟ پاسخ به این پرسشها نیازمند نگاهی دقیقتر به واقعیتهای موجود در صنعت فولاد و شرایط انرژی کشور است.
فشار بیامان ناترازی انرژی
صنعت فولاد، یکی از انرژیبرترین صنایع دنیاست. برای تولید هر تن فولاد، بهطور میانگین 700 تا 900 کیلوواتساعت برق نیاز است. این در حالی است که شبکه برق ایران با ناترازی فزایندهای میان تولید و مصرف مواجه است؛ ناترازیای که بهویژه در تابستانها به اوج میرسد. اما امسال بهدلیل کاهش بارندگیها، رشد مصرف خانگی، فرسودگی زیرساختهای نیروگاهی و نیز عدم توسعه متناسب ظرفیت تولید برق، این ناترازی از ابتدای سال آغاز شده است.
از سوی دیگر، گاز نیز که سوخت اصلی بسیاری از واحدهای فولادی بهویژه در زنجیره بالادستی است، با کمبود مواجه شده و صنایع را وادار به خاموشی یا کاهش تولید کرده است. دولت برای مدیریت اوج مصرف، ناچار به سهمیهبندی سختگیرانه انرژی در بخش صنعت شده است؛ اما پرسش اصلی اینجاست که آیا چنین سیاستهایی، تنها مسکّنهای مقطعی نیستند؟
ضربه به تولید، تهدیدی برای صادرات
صنعت فولاد در سالهای اخیر، یکی از پیشرانهای ارزآوری کشور در شرایط تحریمی بوده است. صادرات فولاد، سالانه بیش از 5 میلیارد دلار ارز به کشور وارد میکرد. اما محدودیتهای انرژی در سال گذشته، موجب شد تا تولید فولاد در کشور کاهش یابد.
آمارها نشان میدهد که تولید فولاد در سال 1403، حدود 5.7 درصد کمتر از سال پیش از آن بوده است. کاهش تولید، مستقیماً به کاهش صادرات منجر شده و شرکتهای صادراتمحور فولادی را با کاهش درآمد و حتی توقف برخی پروژههای توسعهای مواجه کرده است.
پیشبینیها نشان میدهد در صورت تداوم روند فعلی، تولید فولاد کشور در سال جاری به 30 میلیون تن نیز نخواهد رسید؛ در حالی که ظرفیت اسمی کشور بیش از 40 میلیون تن است. این یعنی حدود 25 درصد ظرفیت بلااستفاده خواهد ماند؛ چیزی که نهتنها به معنای اتلاف سرمایهگذاریهای انجامشده است، بلکه زنگ خطر بزرگی برای آینده اقتصادی کشور نیز بهحساب میآید.
اشتغال در معرض تهدید
فولاد، صنعتی زنجیرهای است و دهها صنعت دیگر از جمله معدن، حملونقل، صنایع پاییندستی و تولیدکنندگان قطعات به آن وابستهاند. کاهش تولید در این صنعت مادر، بهصورت زنجیرهای سایر صنایع را نیز تحت تأثیر قرار داده و تهدیدی جدی برای اشتغال هزاران نفر در کشور است. تعطیلی موقت برخی خطوط تولید، تعدیل نیروها، کاهش مزایا و رکود در صنایع مکمل، تنها بخشی از پیامدهای این بحران است.
بسیاری از کارگران واحدهای فولادی در شهرهای صنعتی مثل اصفهان، یزد، بندرعباس و خراسان رضوی، با ترس از بیکاری روزگار میگذرانند. درحالیکه سیاستگذاران باید تأمین معیشت این قشر مولد را در اولویت قرار دهند، به نظر میرسد فعلاً راهحلی عملیاتی و بلندمدت برای این بحران دیده نشده است.
سیاستگذاری معکوس و غیراصولی
بخش خصوصی بارها هشدار داده است که تداوم خاموشیها، صنعت فولاد را از یک موتور محرک اقتصادی، به یک قربانی سیاستگذاری تبدیل میکند. در حالیکه در دنیا، دولتها با سرمایهگذاری در زیرساخت انرژی و اعطای مشوقهای سبز، بهدنبال افزایش تولید و صادرات فولاد هستند، در ایران صنعت فولاد با محدودیت، مالیاتهای مضاعف، قیمتگذاری دستوری و کمبود انرژی دستوپنجه نرم میکند.
بهعنوان مثال، برق مورد نیاز یک واحد فولادی در چین با تعرفهای بسیار پایین و یارانه دولتی تأمین میشود، درحالیکه در ایران همان واحد باید بین قطعی و پرداخت تعرفههای بالا یکی را انتخاب کند.
چه باید کرد؟
راهحل اصلی، نه در محدودسازی، بلکه در سرمایهگذاری برای توسعه زیرساختهای انرژی است. نوسازی نیروگاهها، تنوعبخشی به سبد انرژی، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و همچنین بهینهسازی مصرف انرژی در صنایع، از جمله راهکارهایی است که باید بهصورت فوری و راهبردی مورد توجه قرار گیرد.
همچنین، وزارت نیرو باید با شفافسازی برنامههای تخصیص انرژی، امکان برنامهریزی تولید برای صنایع را فراهم کند. نبود اطلاعرسانی بهموقع و تصمیمگیریهای لحظهای، خسارتهای هنگفتی به صنعت وارد کرده است.
در کنار این، بازنگری در الگوی مصرف و بهرهوری انرژی در واحدهای صنعتی، با حمایت دولت و استفاده از فناوریهای نوین، میتواند به کاهش تقاضا و متعادلسازی شبکه کمک کند.
بحران انرژی یا بحران سیاست؟
بحران امروز صنعت فولاد، بیش از آنکه صرفاً ناشی از کمبود انرژی باشد، حاصل سالها بیتوجهی به توسعه زیرساختها، نگاه کوتاهمدت به صنعت و فقدان برنامهریزی راهبردی است. اگر قرار است ایران در بازار جهانی فولاد جایگاه خود را حفظ کند، باید از اکنون برای نجات این صنعت مادر چارهاندیشی کرد.
تداوم خاموشیها، تنها صنعت فولاد را زمینگیر نمیکند، بلکه آینده اقتصادی کشور را نیز به مخاطره میاندازد. شاید وقت آن رسیده باشد که مسئولان بهجای مدیریت بحران، به مدیریت توسعه بیندیشند.
0 دیدگاه