آبِ تازه برای سرزمین خشک؛ روایت الزامات انتقال آب از دریا

طرح انتقال آب از خلیج‌فارس به فلات مرکزی، تنها یک پروژه مهندسی نیست؛ تصمیمی استراتژیک است که می‌تواند مسیر توسعه صنعتی، امنیت آبی و آینده زیست‌بود منطقه را دگرگون کند. نقش فولاد مبارکه در پیشبرد این طرح و پیامدهای آن برای مردم، صنعت و توسعه منطقه‌ای، این پروژه را به یکی از مهم‌ترین پرونده‌های سال ۱۴۰۴ تبدیل کرده است.
آبِ تازه برای سرزمین خشک؛ روایت الزامات انتقال آب از دریا

به گزارش افق معدن، پروژه انتقال آب از دریا به استان‌هایی مانند اصفهان، یزد و کرمان در سالی که نشانه‌های کم‌آبی بیش از هر زمان دیگر چهره خود را در نشان داده، به موضوعی ملی تبدیل شده است. در میانه این تحولات، فولاد مبارکه—به‌عنوان بزرگ‌ترین واحد صنعتی کشور در فلات مرکزی نقشی کلیدی در سرمایه‌گذاری و پیشبرد طرح بر عهده دارد. هم‌زمان با پیشرفت فازهای اجرای خط انتقال و بازدیدهای پیاپی مدیران ارشد، این پرسش مطرح است که آب وارداتی چه آینده‌ای برای مردم و صنعت رقم خواهد زد؟ آیا می‌تواند امیدی پایدار برای کشاورزان، شهروندان و صنایع تشنه آب باشد؟ یا چالش‌های اقتصادی و محیط‌زیستی همچنان سایه خود را بر پروژه حفظ خواهند کرد؟

گزارش حاضر تلاشی است برای توصیف دقیق، انسانی و واقع‌بینانه از چرایی‌ها، بایدها و پیامدهای این طرح با تمرکز بر نقشی که فولاد مبارکه در شکل‌گیری، تأمین مالی و بهره‌برداری از آن ایفا می‌کند.
 

دیگران چه می خوانند:

پروژه‌ای که تنها لوله و پمپ نیست

طرح انتقال آب از دریا، گذشته از ابعاد فنی و مهندسی، یک سازوکار پیچیده از تصمیم‌گیری‌های صنعتی، منطقه‌ای و ملی است. خطی که از سواحل خلیج‌فارس آغاز می‌شود و صدها کیلومتر در دل کویر پیش می‌رود تا به اصفهان برسد؛ خطی که در مسیر آن ده‌ها ایستگاه پمپاژ، واحدهای شیرین‌سازی آب در مقیاس صنعتی، و زیرساخت‌های برق‌رسانی عظیم ایجاد شده است. عمق فنی پروژه تنها بخشی از ماجراست؛ بخش مهم دیگر، سرمایه‌گذاری سنگینی است که صنایع بزرگ، به‌ویژه فولاد مبارکه، در آن انجام داده‌اند.

در سال 1404، گزارش‌ها نشان می‌دهد که این شرکت سهم قابل‌توجهی از تأمین مالی را بر عهده دارد. چنین مشارکتی بیانگر آن است که صنعت فولاد بدون دسترسی به منبع پایدار آب، آینده‌ای قابل اتکا نخواهد داشت. به همین دلیل، فولاد مبارکه نه به‌عنوان مصرف‌کننده صرف، بلکه به‌عنوان شریک اصلی توسعه زیرساخت، این پروژه را پیگیری می‌کند.

اما این سرمایه‌گذاری سنگین الزاماتی جدی به همراه دارد: تضمین پایداری انرژی برای پمپاژ مستمر، برنامه دقیق نگهداری، مدیریت هزینه‌های بهره‌برداری و تدوین سازوکارهای تخصیص عادلانه. پروژه زمانی می‌تواند موفق و قابل دفاع باشد که این الزامات در کنار هم و با نظارت دقیق پیش بروند.
 

چرا آب دریا برای صنعت و مردم حیاتی شده است؟

کمبود آب در فلات مرکزی، مصرف روزافزون منابع زیرزمینی، و ناتوانی رودخانه‌ها و سدها در پاسخ به نیازهای سکونتی و صنعتی، مسیری را ترسیم کرده که حضور آب دریا در مرکز ایران را از یک انتخاب به یک ضرورت تبدیل کرده است. برای فولاد مبارکه، که قلب تپنده صنعت اصفهان است، آب نه یک ماده جانبی، بلکه جزئی جدایی‌ناپذیر از خطوط تولید است.

صنعت فولاد وابستگی مستقیم به آب جهت خنک‌سازی، فرایندهای حرارتی و پاک‌سازی سیستم‌ها دارد. هر وقفه در تأمین آب، نه‌تنها چرخ تولید را کند می‌کند، بلکه هزاران شغل را در زنجیره بالادستی و پایین‌دستی تهدید می‌کند. انتقال آب دریا برای این صنعت به معنای افزایش امنیت تولید، کاهش فشار بر زاینده‌رود و جلوگیری از برداشت‌های اضطراری از سفره‌های زیرزمینی است.

از منظر مردم نیز این پروژه در صورت تخصیص درست می‌تواند مزایای واقعی داشته باشد: کاهش برداشت از آب‌های زیرسطحی، بهبود کیفیت آب شرب، و بازگشت تدریجی تعادل اکولوژیکی در مناطق خشک. کشاورزی نیز می‌تواند با کاهش رقابت با صنعت برای منابع آب، فرصتی برای اصلاح الگوهای کشت پیدا کند. البته بهره‌مندی مردم تنها زمانی محقق می‌شود که سیاستگذاری عادلانه‌ای در توزیع و قیمت‌گذاری اتخاذ گردد.
 

شفافیت، محیط‌زیست و اقتصاد پروژه

هر پروژه انتقال آب در این مقیاس، علاوه بر توجیه فنی، نیازمند یک چارچوب روشن از بایدها و الزامات است. نخستین الزام، شفافیت در تخصیص و تعرفه‌گذاری است. اینکه چه میزان از این آب سهم صنعت، چه میزان سهم شرب و چه بخشی سهم کشاورزی خواهد بود، باید در قالب سیاستی شفاف، قابل‌پایش و منتشرشده برای عموم باشد.

دومین الزام، توجه جدی به محیط‌زیست است. آب‌شیرین‌کن‌ها، پساب شور تولید می‌کنند؛ اگر مدیریت و انتشار آن اصولی نباشد، می‌تواند زیست‌کرانه‌های جنوبی را متاثر کند. همچنین انرژی بالای مورد نیاز پمپاژ و شیرین‌سازی باید با توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر همراه شود تا پروژه از منظر زیست‌محیطی پایدار باقی بماند.

سومین الزام، اقتصادی‌سازی پروژه برای مصرف صنعتی است. هزینه‌های سنگین احداث و بهره‌برداری باید به‌گونه‌ای مدیریت شود که صنایع بزرگ بدون نیاز به یارانه پنهان بتوانند هزینه آن را بپردازند. این رویکرد نه‌تنها عدالت اجتماعی را تقویت می‌کند، بلکه ضامن تداوم پروژه در بلندمدت است.

طرح انتقال آب از دریا، برای اصفهان و استان‌های فلات مرکزی، تنها یک پروژه زیرساختی نیست؛ تصمیمی استراتژیک است که آینده مردم، صنعت و محیط‌زیست را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. فولاد مبارکه با نقش محوری خود در تأمین مالی و پیشبرد پروژه، نماینده صنعتی است که می‌کوشد مسیر توسعه را با تکیه بر منابع پایدارتر ادامه دهد. اما موفقیت نهایی این طرح در گرو آن است که الزامات اقتصادی، زیست‌محیطی و اجتماعی آن با دقت، شفافیت و تعهد رعایت شود.

اگر این سه ضلع کنار هم قرار گیرند، آبِ تازه می‌تواند از دل کویر، آینده‌ای روشن‌تر برای مردم و صنعت بسازد؛ آینده‌ای که در آن توسعه و عدالت، نه در تعارض، بلکه در همراهی با یکدیگر پیش می‌روند.

انتهای پیام/

آبِ تازه برای سرزمین خشک؛ روایت الزامات انتقال آب از دریا

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟